مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

مهدیار یه دونه

بوسه فراموش نشدنی

مهدیار جونم گل پسرم روز به روز که میگذره خوش زبونتر میشی با استدلالهای قشنگ غافلگیر میشیم. چند روزی هست که با ماشین میبرمت مهدکودک ..اون روز از ماشین پیاده شدنی گفتی بیا کارت دارم و من جلوی در سرمو آوردم جلو دیدم کل صورتمو بووووس کردی...من ذوق زده شده بودم و فوق العاده خوشحال...برگشتی گفتم به مامان بازم از این بوسه ها ده که گفتی نهههههه فقط وقتی صبح من میام مهد کودک
29 مهر 1396

آتلیه 3 سالگی

بالاخره تونستیم امسال بریم آتلیه البته با کمی تاخیر بماند که خوابت میومد و خوب همکاری نکردی خب حق داشتی دقیق میشدی 3سال و 2 ماه و نوزده روز
1 مهر 1396

سال 96

سلام گل پسرم چند وقتی مطلبی وارد سایت نکرده بودم...تنبلی بوده و کمی وقت شرمنده خوشگلم عید 96 امسال سفر به تبریز داشتیم که یه تصادف کوچولو هم کردیم.. همچنان مهد میری..حسابی حرف می زنی و صدالبته حسابی هم لجبازی گاهی تو این مدت احساس می کنم خشمم زیاد شده و کنترل کردن اون واسم سخت به مامانی حق بده کار اداره و کار خونه و بی خوابی و ماشاا..لجبازی تو..امانم و بریده ولی خوبیش اینه که من و بابا خیلی رو خودمون کار می کنیم و وقتی که عصبانیمون می کنی بازم خودمون ناراحت میشیم که ای بابا تو سن لجبازی هستی.. مهدیار جونم ناز پسرم چی بگم از خوش زبونیات که دل همه را برده..نوع چینش حرفات که ما را به نوعی تسلیم حرفت میکنه..و البته کلی هم می خندیم...
1 مهر 1396
1